خیلی فکر ها تو ذهنم غوطه وره ولی پیاده سازیش سخته ، نقطه ی شروع رو پیدا کردن خودش یه هنره و انصافا سخت هم هست
این روزا که بعد از مدتها وقتم خیلی بازه ، بیشتر فکر می کنم ، به فلسفه زندگی ، به دوست داشتن و به رابطه ی بین انسانها ( چه حرفهای قلمبه ای )
به جوابی نمی رسم ، اینقدر مسئله بزرگه و پیچیده واسم که نمی تونم تفکیک کنم ، عادت دارم تحلیل کنم همه چیز رو ، بعد خیلی دقیق به جزئیات بپردازم
یه چیز جالب به ذهنم رسید الان ، برای وضعیت فعلیم ، یه تقابل رخ داده ، بین عقلم و دلم ، که هیچ کدوم آنقدر قدرت نداره بر دیگر پیروز بشه ، حالا خودم طرفدار کدومم ؟ اینم نمی دونم ، شاید بیشتر باید بخونم ، ببینم و بشنوم ...
دو سالی بود این مسائل رو خفه کرده بودم ، چون اصلا فرصتی برای پرداختن بهشون نبود ، ولی الان ...
ز دست دیده و دل هر دو فریاد / که هرچه دیده بیند دل کند یاد
پ.ن : از هرگونه مطلب اعم از کتاب ، فیلم و ... در باب فلسفه و عرفان به شدت استقبال می شود