سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگه اینم یادت نباشه ... - و سکوت سرشار از ناگفته ‏هاست !
از دور صدای آکاردئون دوره گردی میاد که هرچقدر سعی می کنم بفهمم کدوم آهنگ رو می نوازه نمی تونم ، و یاد سالها پیش می افتم که در یک شب پاییزی ، که خیابونها از باران روز گذشته تر بودند ، صدای مشابهی من رو واداشت که در تنهایی کنار پنجره برم و سوز سرمای دلنشینی رو به جون بخرم تا نوازنده رو ببینم و هیچگاه نفهمیدم که در سرش چه می گذشت که اون ساعت هوس گشت و گذار در سکوت کوچه های خلوت به سرش زده بود تا بعدها ، با خاطره اش من رو به اون شبها ببره و در اوج گرمای تابستان به ناگاه پاییزی بشم !
و امروز این بار دومه که همچین حسی می کنم و بازهم مثل دفعه ی قبل به دریایی از افکار و رویاها پرتاب می شوم و دوباره آن جویی به نظرم می آید که بر لبش باید نشست و گذر عمر بدید و فتادن برگ درختان سبز پیش چشم هوشیار تداعی می شود .
در همین گیر و دار بازهم به عقب تر می روم و به یاد انشایی که سال اول دبیرستان برای امتحان نوشتم و در چشم معلمی که همان زمان برای من استاد بود و از علاقه ی من به او همین بس که ادبیات عزیز رو تدریس می کرد ، بسیار جلوه کرد و حول قطعه شعری که پدر آن زمان روی تکه کاغذی برایم نوشته بود و می دانم که هنوز هم اگر جعبه های کفش و شکلاتی که پراز تکه کاغذهای خاطره انگیزی هستند و هیچ وقت دلم نیامده دور بریزم چون تعلق خاطر خاصی به همشون دارم پیدایش خواهم کرد ، می گشت : « از وجود خود نکردم هیچ سود ، آنچه کردم وانچه گفتم هیچ بود ... » .
امروز در همین افکار به آهنگهایی گوش دادم که با بخشی از زندگی من عجین شده بود ، همان دوران بی خیالی و بلا تکلیفی بعد از کنکور ، که هرروز خدا جی-تی-ای بازی می کردم و به شکل مُسکنی شده بود که از فکرهای مالیخولیایی رهایی پیدا کنم و این آهنگها مثلاً از ضبط صوت ماشینم توی اون بازی شب و روز بخش می شد : « وقتی تو نیستی ، نه هست های ما چونانکه بایدند نه باید ها ، عمریست لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنیم ، باشد برای روز مبادا ... » .
دیروز دوباره سروکله ی وصیت نامه ام پیدا شد ، خیلی جالبه ، همیشه این وقت های سال سروکلش پیدا میشه تا تائید اون سالش رو بگیره و بره تا سال بعد ، وقتی به تائیدهای گذشته نگاه کردم ، اولیش برای یازدهم خرداد هشتاد و سه بود و آخریش پارسال توی مسجد النبی... .


نویسنده : امید عیارپور » ساعت 9:44 عصر روز چهارشنبه 88 تیر 31