سفارش تبلیغ
صبا ویژن
معرفت - و سکوت سرشار از ناگفته ‏هاست !

می دونی چیه ؟
بعضی موقع ها حالت تهوع میگیرم ، می خوام بالا بیارم رو خیلی چیزها ، خیلی از خاطرات ام ، خیلی از اتفاقاتی که دور و برم میفته ، یه حس انزجار خاصی یه ، موضعی یه ، زود میاد و زود هم میره آیا ؟ این روزها خیلی حرفها و عادت ها واسم غریبه شدند ، آنهایی که یه روزی با گوشت و خونم قاطی بودند ، زیر خروار خروار دلگرمی های بی معنی آرام گرفته اند و نباشد که زنده به گورشان کرده باشم !
به مثل آنکس می ماند بشکه بشکه آب در انبار دارد و زیر باران ، به امید یافتن آب ، چاه میکند و گویا «کرند و کورند و لال اند و عقل خود را به کار نمی اندازند» .
شاید جایگاه ها عوض شده و آنچه که باارزش است در زیر نهفته و آنچه که اهمیت ندارد ، همانند کف بر روی آب ، حقیقت را در بر گرفته است .
از شعار دادن بدم اومده ، سالهاست که گوش و فکر و روحمان با شعار پر شده و حتی آنچه را که باید میفهمیدیم ، در قالب همین ، فراری شده ایم .
روده درازی نمی کنم ، خیلی ها حرفها ساخته می شوند و چقدر حیف که پیاده نمی شوند .
مابقی بماناد تا بهار ...

پ.ن : انسانها کم حافظه اند و اگر خلاف آن دیده شود ، فرشته !



نویسنده : امید عیارپور » ساعت 10:21 عصر روز جمعه 88 اردیبهشت 11