وبلاگ :
و سكوت سرشار از ناگفته هاست !
يادداشت :
جايي همين نزديكي
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
نسرين
امروز
خواب بودن ِ لحظه ها رو ، آدم هاي ِ لحظه ها رو ، لحظه هايي که عادت مي شن . . . لحظه هايي که دارن مي ميرن . . . لحظه هايي که بوي ِ گرد و غبار گرفتن بس که دورن از ما ، بس که دوريم ازشون . . .
حس کردم . . .
دلم ميخواد يه روز ، با خدا ، رويه پله ي ِ آسمونش بشينيم و باهم همه چيز ُ همه کس رو ببينيمو . . .
امروز خيلي خوب بود
چون دلم به بهونه هاي ِ بزرگي گرفت ، چون از خلوتم درومدم . .
فکر ميکنم در برابر ِ اين آدم ها ، اين بچه ها ، اين نگاه هاي ِ معصوم که نگاه هاي ِ بي واسطه ي ِ خدا بهمونه ... زندگي اي که تو دستاي ِ ماست رو بهتر و قشنگتر باهاشون قسمت کنيم . . .
کاملاً احساساتيم اما کاملاً عقلم در جريان ِ . . .
سعيده ، علي ، علي ، اميرحسين ، مرسي بخاطره يه تجربه ي متفاوت و خواستني براي تکرار .
اميد جان ، بذار همه چيز حالت رو بهتر کنه . . . حتي همين تموم شدني که ازش گفتي. . .
مرسي امروزو نوشتي
خيلي خوب و خيلي دقيق.
پاسخ
گفتي با خدا روي پله ي آسمون بشيني و همه چيز رو با هم ببينيد ، ولي مي دوني دل ما آدمها چقدر کوچيکه ؟