• وبلاگ : و سكوت سرشار از ناگفته ‏هاست !
  • يادداشت : کمي آنسوتر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نسرين خرّمي 

    حتما سراسر شب صدامان مي‌كردي

    اما عزيز دلم

    زندگان

    قادر نيستند كه صداي تو را بشنوند

    حتما سراسر شب

    بر دريچه سنگين‌ات كوفتي

    و ما فقط صداي ريزش باراني را مي‌شنيديم

    كه بر گل نامرئي مي‌باريد

    و بويي غريب

    از گل‌هايي ناشناخته در شب مي‌پيچيد

    با دست بسته نمي‌شود كاري كرد

    شب چسبنده دست و دهانمان را فرو مي‌بندد

    و آنچه كه مي‌بيني روياهاي ماست

    كه مثل مه‌اي برمي‌خيزد

    بر سنگت فرو مي‌ريزد

    با دست بسته نمي‌شود كاري كرد

    اما هيچ‌كس را توان بستن روياهايمان نيست

    روياهايي كه نيمه‌شبان قدم به خيابان مي‌گذارند

    در تلالوي پنهان خويش يكديگر را مي‌شناسند

    از ديداري در سپيده فردا سخن مي‌گويند.


    "شمس لنگردوي"

    پاسخ

    خيلي به موقع و خيلي عالي ، اين بار جرقه ي پست جديد رو تو زدي نسرين ، خيلي ممنون :)