• وبلاگ : و سكوت سرشار از ناگفته ‏هاست !
  • يادداشت : کمي آنسوتر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شرمنده از اين كوتاه تر نمي شد:

    ما هم دوست داري روي ماه خدا را ببوسيم ولي عقلاني نه طبق ِ قلسفه ي كي ير كي گارد كه حضرتش مطرح كرد. يكي دو اشتباه هم ديدم كه فعلاً مي زنم در خط تساهل و مي گذارم به حساب چرك نويس ِ روزانه.

    اين دلستر ِ خوب در آمد از لحاظ ِ ساختاري ولي از لحاظ محتوايي مسخره است و نمي خواهم صد سال ِ سياه اصلاً ببينمش. آدم كه دلستر مي خواهد مي رود مي خرد مومن. گفت به هر چه علاقه داري با همان مشهور مي شوي ولو بالحجر.

    آدم بايد دست بردارد از روزمرگي و كارهايي كه ممكن است ده سال بعد خودش بهش بخندد و نبايد فراموش كند كه تاريخ پر از پافيوزاني است كه روزي براي خودشان كياو بيايي داشتند ولي ايستادند يا خط عوض كردند و نماندند و بواسطه ي همان گنديدند. چنان گنديدند كه قبل از مرگشان بوي تعفن شان عالم را بر داشت و چه بسا بر مي دارد ولي خود در جهل مركب اسيرند. قربان همه ي جاهل هاي بسيط كه اگر حواسشان نباشد منافق از آب در مي آيند. وه كه چقدر بندگي خدا كردن سخت است ... مخصوصاً در روزگار تأويل.

    پاسخ

    با ما راحت باش ميثم جان ، دليلي نداشت پيامت خصوصي بمونه __ موافقم با تغيير روزمرگي ، جانا سخن از زبان زبان ما مي گويي ؟ ولي بعد اون به عمل کار برآيد ، پس فقط شعار دادن هم هنر نيست رفيق ، گفتند يافت مي نشود گشته ايم ما ، گفت آنچه يافت مي نشوند ، آنم آرزوست.... داستان دلستر هم جالبه ، شايد خيلي امتحان کرده باشي ، ولي واي به اون روزي که عادت کني بهش و بعد يه چند وقت شکم بياري