• وبلاگ : و سكوت سرشار از ناگفته ‏هاست !
  • يادداشت : عادي گونه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سعيد 
    چيزي وجود ندارد كه نتواني به ان رضا دهي و چيزي نيست كه از ان دست بكشي.
    مي گويم بي خيال ِ رمان ما شو اصلاً. من که دارم دومي را مي نويسم و اولي اش هنوز بررسي نشده است. بدقولي يک سنت ِ مرسوم است بين همه. نه اين که شما قولي داده باشي ولي کلاً عادي شده برايم که همه چيز دير بشود حالا چه زود دير بشود و چه دير دير بشود.
    از وبلاگت که نمي شد فهميد تابستاني خوبي داشتي ولي حالا که گير داده اي، بي خيال قبول مي کنيم.
    آدم اگر حس ِ خوبي دارد آن را منتقل مي کند نه اين که مذبله هاي احساسش بشود چرک نويس وبلاگ که يقه چرک ِ دل ِ خوانندگان را چرک تر کند. مسئولي بابت ِ اين همه به ياد آوردن آهنگ هاي فرهاد!
    من هم هراز گاهي توي سه روزانه هاي وبلاگم مثل ِ اين بار روزنوشت هايم را مي زنم. چقدر فرق است بين روزها من و تو.

    :دي

    علي=اميد=اب بازي

    + نسرين 

    نمي دونم چرا ،‏اما نوشته ت صداي ِ‏آهنگهاي ِ‏فرهاد رو تو گوشم زنده كرد

    . . .

    اميد ، گاهي آدم دلش ميخواد ميون ِ همين لحظه هاي ِ‏ساده اما خوب بشينه و تو با نوشتنشون اين فرصت رو واسه خودت ساختي تا هروقت دلت خواست يه بغل واژه آرومت كنه . . .

    لحظه ها مراقبتن ! تو هم باش مراقب ِ‏خودت و لحظه هات

    +

    پاسخ

    بااااااااااا صداي بيصدا ، مثل يه کوه بلند ، مثل يه خواب کوتاه ، يه مرد بود يه مرد ....
    + سعيد 

    به قول برو بچز:سلامو اينها.امروز كلي با بارون حال كردم. اومدم يه سر بزنم ديدم به به ،به شما هم كلي خوش ميگدره.خلاصه كه شاديمون مضاعف شد.و يه چيز ديگه كه ديروز مي خواستم برات بنويسم كه نشد(من كه خودم خيلي دوسش داشتم):

    نوميد مشو جانا كاوميد پديد امد

    اوميد همه جان ها از غيب رسيد ،امد

    نوميد مشو گرچه مريم بشد از دستت

    كان نور كه عيسي را بر چرخ كشيد امد

    نوميد مشو اي جان در ظلمت اين زندان

    كان چاه كه يوسف را از حبس خريد،امد