• وبلاگ : و سكوت سرشار از ناگفته ‏هاست !
  • يادداشت : خوش‏خيال ( خ )
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سعيد 

    چند تا از قسمتاشو برات ميذارم:

    *مردي ارزوي پرواز در سر(ويرگول) بر صندلي چرخدار لكنته اي از شهر تا فرودگاه ما تلك تلك كنان امده بود.گويي صورت مرد را جاذبه اي نيرومند درهم پيچيده و مچاله كرده بود.باري(ويرگول) شوق پرواز او را به اينجا كشانده بود.چهل پنجاه تن ان دور و برها درون و بيرون اتومبيل هايشان با كنجكاوي تماشا مي كردند دان چگونه ان مرد را از روي صندلي چرخدار به هواپيما مي برد.

    دان بي در نظر گرفتن چيزي به مرد گفت:

    _مي خواهي پرواز كني؟

    معلول با لبخندي دردبار سر كج كرد.

    _بيا برويم بيا بپريم.

    انچه پس از ان رخ داد به اين مي مانست كه انگار مرد به اجراي نمايشي پرداخته بود كه اكنون اخرين صحنه ي بازي در نقش معلولي از كار افتاده پايان بخش ان است.همه چيز به بازي بر صحنه ي نمايش مي مانست.جاذبه ي پرقدرت يله بر مرد چنان در هم شكست كه گويي چنين جيزي هرگز وجود نداشته است.انگاه مرد به تندي از صندلي كنده شد و شگفتزده به سوي هواپيماي جهانگردي جهيد.

    *_مگر تو معناي خواب هايي را كه مي بيني در نمي يابي؟

    _خب بله. چنين است كه مي گويي دان.

    _از اين روشن تر چه مي خواهي؟در بيداري غرقه ي رويا بودن نير چنين است:گونه اي رهايي از بندها(ويرگول) چيزهايي چون عادت هاي مرسوم(ويرگول) سلطه ي ديگران(ويرگول) كسالت و يكنواختي بيروح و رنگ بودن.چيزي كه تو در نيافته اي اينست كه هماره ازاد بوده و خواهي بود.

    نا خداي رمز و راز زندگي جادوسار خويشي.نظرت چيست؟

    *دليل بودنم اين نيست كه جهان را دگرگون كنم.زاده شده ام به طريقي زندگي در پيش گيرم كه با شادي و سعادت قرين باشد.

    *حقيقي دوست به ديدار نخست چنانت درك خواهد كرد كه ديگران به هزاره اي.

    *شايد انچه در اين كنات امده يكسره بر خطا باشد.

    پاسخ

    دوس داشتم ، اگرچه خوب نفهميدم يه سري جاهاشو ، چند بار خوندم تا بگيرم . بايد برم تو کار کتابش . راستي براي ويرگول هم شيفت و تي رو باهاس بزني